چشماي خيس و بارونيم كه خيلي حساسه فقط به فكر ديدن ضريح عباسه
چي بگم ديوونشم دلم منو بيچاره كرده هواي كرب بلاش دل منو آواره كرده
غم نخور اي دل خسته حالا كه كربلا نيستي يه روزم نوبت تو ميشي كنار شيشه گوشه بايستي
به دل غصه نخور ابوفاضل مهربونه يه روزي اين قدمارو به كربلا ميرسونه