سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چهارشنبه 86 بهمن 17 :: 11:35 عصر ::  نویسنده : حسین

این هم قسمت دوم از کتاب شیر و عقاب دکتر جیمز بیل امریکایی که قولشو داده بودم.

« ابوالحسن بنی صدر » در سال 1933 در یک خانواده رو حانی شهر همدان به دنیا آمد. او بعد از تحصیل در دانشگاه تهران به پاریس رفت و در دانشگاه پاریس در رشته اقتصاد و علوم اجتماعی به تحصیل پرداخت.
بنی صدر درپاریس با « صادق قطب زاده » و « ابراهیم یزدی » که در حمایت از (امام) خمینی فعالیت می کردند ، آشنایی داشت. با وجود اینکه این دو نفر نسبت به بنی صدر مشکوک بودند و او را یک فرصت طلب آماتور سیاسی در نظر می گرفتند  ، اما هر سه برای حمایت از (امام) خمینی که نسبت به غرب کاملاً بی علاقه بود، کار می کردند. قطب زاده و یزدی در امریکا تجربه ای طولانی داشتند.
بنی صدر با (امام) خمینی به ایران بازگشت و قبل از آنکه در ژانویه 1980 به عنوان نخستین رئیس جمهور ایران انتخاب شود، با حمایت امام عضو شورای انقلاب ، مجلس خبرگان ، وزیر امور خارجه و وزیر دارایی شد. بنی صدر که پیش از این 70 درصد آراء را در انتخابات ریاست جمهوری به دست آورده بود، غافل از اینکه محبوبیت او عمدتاً از حمایت شخصی (امام) خمینی از وی ناشی می شد، اینطور پنداشت که مردم به او وکالت داده اند. وی در آخرین ماه های ریاست جمهوری خود بطور بی ثمر و به شکلی رقت آور ، تلاش کرد مردم ایران را با یک تفکر تعلیم دیده در پاریس که هیچ وجه مشترکی نداشتند جذب کند.

                                                                         
بنی صدر از ابتدا خود را در یک دردسر سیاسی عمیق یافت. چند تن از اعضای ائتلاف لیبرال خود او به وی اعتماد نداشتند و حزب جمهوری اسلامی که روحانیون مقتدری نظیر آیت الله « محمد حسین بهشتی » در رأس آن بودند، بنی صدر را بیش از اندازه غربی، لیبرال و جاه طلب به شمار می آورند . 
عمق درگیری  طبقاتی در آن زمان را می توان به روشن ترین شکل در شخصیت های «بنی صدر» و «محمد علی رجائی » ، نخست وزیراو ، که از طریق تلاش های طرفداران خود در حزب جمهوری اسلامی به این مقام رسیده بود ، مشاهده کرد. رجائی و بنی صدر هم سن بودند ، اما این تنها وجه مشترک آنها بود.
 نخست وزیر جدید در فقر بزرگ شده بود و به عنوان پادو و دستفروش کار کرده بود و به نحوی موفق شده بود از دبیرستان و دانشسرای تربیت معلم تهران فارق التحصیل شود.
در نبردی که بین نیروهای مذهبی  قشر پایین تر طبقه متوسط و میانه رو های تحصیل کرده غرب در قشر بالاتر طبقه متوسط روی داد ، گروه اول پیروز شد.  تعجبی ندارد که(امام ) خمینی را علما و توده ها حمایت کردند. 
بنی صدر آخرین امید روشنفکران میانه رو بود، اما خود پرستی اورا کور کرد و به تدریج به چپ متمایل شد و با « مجاهدین خلق » که یک گروه سوسیالیست اسلامی چپ گرا و رادیکال بود ، به طور غیر رسمی متحد گشت.
رهبران حزب جمهوری اسلامی در اواخر ماه مه 1981 (امام) خمینی را متقاعد ساختند که بنی صدر با مجاهدین متحد شده و جناح چپ در حال طرح ریزی کودتایی علیه انقلاب است. (امام) خمینی از قدیم نسبت به مجاهدین مشکوک بود و آنها را «منافقین » می خواند. زمانی که او متقاعد شد ، بنی صدر با این گروه هم پیمان شده ، وارد عمل شد و در 10 ژوئن 1981  بنی صدر را از مقام مهم فرماندهی کل نیروهای مسلح  بر کنار نمود. مجاهدین و« جبهه ملی » لیبرال در 10 و15 ژوئن ، گردهمایی های بزرگی در تهران ترتیب دادند که فقط احساس خطر (امام) خمینی و حزب جمهوری اسلامی را افزایش داد. مجلس که اکثریت اعضای آن از حزب جمهوری اسلامی بودند ، در 21 ژوئن به اتفاق آراء رئیس جمهور را از نظر سیاسی بی کفایت اعلام کرد. سپس دادستان عمومی ، دستور دستگیری بنی صدر را صادر نمود. وی در 22 ژوئن از ریاست جمهوری عزل شد. نخستین رئیس جمهور منتخب ایران  که مجبور شد مخفی شود، در 29 ژوئیه 1981 به اتفاق « مسعود رجوی »، رهبر مجاهدین خلق از ایران گریخت. مدت ریاست جمهوری او هفده ماه بود و به این ترتیب ، دوره میانه روی در ایران انقلابی پایان یافت.

ادامه داستان را در قسمت بعدی خواهید دید ...




موضوع مطلب :

درباره وبلاگ

نویسندگان
 ()
صفحات وبلاگ
لوگو

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 116
بازدید دیروز: 199
کل بازدیدها: 1646487




>