سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جمعه 86 بهمن 19 :: 12:30 صبح ::  نویسنده : حسین

 

اینم بخش سوم از مطالب کتاب شیر و عقاب جیمز بیل امریکایی در مورد اوایل انقلاب

 

 

 

زمانیکه « ولادیمیر کوزیچکین » ، دیپلمات شوروی و عامل عمده «ک. گ. ب »در تهران ، در اواسط سال 1982 به انگلیس پناهنده شد و فهرستی از چندصد نفر جاسوس  شوروی در ایران را به مقامات انگلیسی ارائه داد. «جمهوری اسلامی »، صدای رسمی جمهوری اسلامی ایران ، در ماه سپتامبر حزب توده را به شدت مورد حمله قرار داد و به « چوب گذاشتن در چرخ انقلاب » متهم کرد. اطلاعات « کوزیچکین»  در اختیار مقامات ایرانی قرار گرفت و بیش از یک هزار نفر از اعضای حزب توده که بسیاری از آنها قبلاً تحت نظر بودند ، دستگیر شدند. از جمله دستگیر شدگان « نورالدین کیانوری » ، دبیر کل با نفوذ حزب توده بود که علناً اعتراف کرد: این حزب ،خائن و جاسوس شوروی در ایران بوده است.
انقلاب در هم کوبنده درایران ، سیاست گذاران آمریکایی را  تکان داد و گیج و مبهوت برجای گذاشت.
سیاست گذاران حرفه ای آمریکا در وزارت خانه خارجه و در جامعه روشنفکران فوراً تلاش برای تدوین سیاست جدیدی در قبال انقلاب را آغاز کردند. آنان با چند مانع بزرگ مواجه شدند. نخست آنکه آمریکا به شکل حیرت آوری در مورد ایران بی اطلاع بود. دولت ، بازیگران اصلی را نمی شناخت و حتی فاقد درک ابتدایی در مورد قوه جنبشی انقلاب بود. « هنری پرشت » ، مسئول امور ایران در وزارت ـ خارجه در برنامه مورخ 20 ژوئیه به  بروس لینگن ، کاردار سفارت آمریکا  در تهران نوشت: « به زبان ساده ما فاقد هر گونه اطلاعات سیاسی و حیاتی ، فهرست گروههای سیاسی یا تصویر دقیقی از حیات کنونی ایران به شکلی که به طورروزمره رشد می یابد ، هستیم. نادانی و بی اطلاعی از وقایع ایران در اینجا بسیار زیاد است. کار مطبوعات آمریکایی زیاد خوب نیست، اما با توجه به  در دسترس نبودن گزارشی از سفارت، مجبوریم به خبرنگاران بی تجربه اتکا کنیم. ».

                                                                            
دوم آنکه، به استثناء« آیت الله خمینی »، هیچکس حتی بازیگران عمده ایرانی،نمی دانستند انقلاب به کجا می رود.
سوم آنکه، یک جریان پنهانی از احساسات ضد آمریکایی در ایران انقلابی در حرکت بود.  این جریان پنهانی را رابطه نزدیک آمریکا با شاه که از نظر توده های انقلابی کارگزار مستبد آمریکا بود، تقویت می کرد.
استراتژی عمده در محکومیت انقلاب، عبارت بود از تصویر کردن آن به عنوان یک انقلاب تحت الحمایه کمونیسم و الهام گرفته از ایده های کمونیستی و حتی گاهی اوقات تصویر کردن (امام) خمینی به عنوان یک « ملای سرخ ». بحثی که به طور وسیعی توسط  سیاستگزاران  آمریکایی در کاخ سفید کارتر مطرح می شد، بر نقش احتمالی « ک. گ. ب » در انقلاب تاکید می کرد.
در این اوضاع، آمریکا در طول نه ماه اول حیات دولت انقلابی، یک سری اشتباهات سیاسی عمده مرتکب شد. این اشتباهات مکمل یکدیگر بودند و سرانجام به بحران فاجعه آمیز گروگان ها ختم شدند که روابط ایران و آمریکا را به پایین ترین سطح رساند و میراثی از کینه ودشمنی و بدخواهی بین دو کشور برجای گذاشت. جدی ترین اشتباه در خط مشی آمریکا، توجه نشان دادن به میانه روها بود.
توجه آمریکا به میانه روها امری طبیعی بود، زیرا نظرات لیبرال آنها با فلسفه سیاسی آمریکا انطباق بسیار نزدیکی داشت.آنها از نظر فرهنگی و سیاسی هوادار غرب بودند، اکثر رهبران آنها به زبان انگلیسی صحبت می کردند، و بسیاری از آنها در آمریکا یا حداقل اروپا تحصیل کرده بودند. علاوه بر نمونه های آشکار سه رهبر نخست ایران انقلابی( بختیار، بازرگان و بنی صدر)، افرادی نظیر«عباس امیرانتظار» ، « ابراهیم یزدی » ، «صادق قطب زاده » ، «هدایت الله متین دفتری»، «ناصر میناچی» ، « حسن نزیه» و اشخاس مسن جبهه ملی  نظیر« ید الله سحابی» و «کریم سنجابی»، از جمله این میانه روها بودند. همه این افراد از اعتبار مخالفت برخوردار بودند و مبارزه آنها علیه رژیم پهلوی در گذشته زبانزد همگان بود. علاوه براین،آمریکا با این افراد تماس مستقیم برقرار کرده بود و مقامات سفارت در تهران، در طول ماههای آخر سال 1978 ، ملاقاتهایی با آنها انجام داده بودند.
ادامه این نوشته رو میتونید در روزهای آینده بخونید ...




موضوع مطلب :

درباره وبلاگ

نویسندگان
 ()
صفحات وبلاگ
لوگو

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 139
بازدید دیروز: 199
کل بازدیدها: 1646510




>