... حبل المتین ...
یکشنبه 87 تیر 16 :: 10:51 عصر :: نویسنده : حسین عده ای از سیاسیون این روزها آیت الله مصباح یزدی را متهم به فقدان سابقه مبارزاتی در انقلاب یا مبهم بودن آن می کنند. این نوشته خود گویایی بر اثبات این دروغ پردازی است. از جمله فعالیت های سیاسی موثر و قابل توجه آقای مصباح در جهت مبارزه با رژیم ستم شاهی ، همکاری در انتشار نشریه بعثت و راه اندازی نشریه انتقام بود و ماجرا از اونجا شروع شد که آقای هاشمی رفسنجانی به همراه شهید باهنر تصمیم گرفتند ماهنامه ای به طور محرمانه در سطح وسیعی تکثیر کنند تا بیانگر آرمان های نهضت روحانیت باشد و به علت مقارن بودن آن با مبعث حضرت رسول (ص) نام اون رو بعثت گذاشتند. بعد از مدتی کوتاه آقای مصباح و آیت الله خامنه ای به جمع نویسندگان پیوستند و نویسندگان هر کدام با یک اسم مستعار شروع به نوشتن کردند که مقالات بنیادی و تئوریک بعهده آقای مصباح و شهید باهنر بود. اما آقای مصباح بعد از مدتی چون نشریه بعثت با برخی بیوت غیر از بیت امام (در تهیه و تکثیر آن) در ارتباط بود و با توجه به اینکه تحت فشار بودند و گاهی مطلبی نوشته میشد که مورد قبولشان نبود یا در بیان بعضی مطالب آزاد نبودند تصمیم گرفتند نشریه مستقلی چاپ کنند که تنها علاقه مندان به امام در آن مطلب بنویسند و اسم آنرا انتقام گذاشتند. برخلاف بعثت ، انتقام بسیار تند و انقلابی بود تا آنجا که ایشان در مقاله ای خطاب به شاه نوشته بودند که " موسی چمبه ایران را بشناسید " (در آن زمان موسی چمبه از دیکتاتورهای کنگو بود) . . . ولی آنقدر موارد امنیتی را ایشان رعایت می کردند که دوستان نزدیک ایشان هم بعضاً تعلق انتقام را به ایشان نمی دانستند. 90 درصد کار نشریه را آقای مصباح خود انجام میداد و در تایپ آن از بستگان کمک می گرفت و بعد از تنظیم شخصاً آنرا به تهران میبرد و در زیرزمین منزل پدری کار تکثیر آنرا انجام میداد و با کمک آیت الله بهشتی یکی از اعضای موتلفه به عنوان رابط مشخص شده بود که نشریه را تحویل می گرفت و توزیع آن را هیئت های موتلفه به عهده داشتند. هر حرکت و اقدام سیاسی نیازمند پشتوانه عمیق فکری و ایدئولوژیکی است. یکی از مسائل مهم طرح حکومت اسلامی جایگزین رژیم شاهنشاهی بود که از اقدامات مهم آیت الله مصباح همکاری با آیت الله بهشتی در تشکیل گروه ولایت بود که این گروه کار مطالعاتی و تحقیقاتی را در این زمینه انجام می داد و در این بین آیت الله مصباح دبیر گروه ولایت بودند. آیت الله مصباح یکی از اقداماتشان سازمان دهی روحانیت غیر متشکل بود و همچنین بعد از حمله کماندوهای شاه به مدرسه فیضیه با توجه به گفته آیت الله بهجت که باید این وقایع ثبت و منتشر شود ، شروع به نوشتن نامه کردند و نامه هایی به خط خود (به خط انگلیسی) برای سازمان ملل و سازمان های از جمله حقوق بشر نوشتند . . . در مقطعی اندیشه های التقاطی از جمله اقتصاد سوسیالیستی بین انقلابیون بوجود آمده بود اما در این مدت تنها افراد کمی از جمله شهید مطهری و آقای مصباح موضع گیری کردند و سخنرانی ها و منبرهای آقای مصباح به گونه ای بود که آیت الله بهجت را نگران کرده بود و به شاگردان گفته بودند مواظب جان ایشان باشید. اما پس از اطلاع ساواک از این نامه آقای مصباح و موارد دیگر از جمله اسناد هیئت مدرسین ، ایشان مورد تعقیب قرار گرفت و آقای مصباح به روستای فیض آباد گریخت و ظرف دو هفته دست خط خود را تغییر داد و بعد به انار ، رفسنجان ، طرازجان و . . . تغییر مکان داد تا اینکه بعد از مدتی به قم بازگشت اما ساواک ایشان را پیدا کرد و تحت بازجویی قرار گرفت اما با هوشیاری ایشان و تغییر دستخطی که در این مدت داده بودند نهایتاً آزاد میشوند . . . علاوه بر امضای اعلامیه های 8 مهر 42 ، اسفند 42 ، 9 دی 43 ، 11 دی 43 ، 29 بهمن 43 ، اسفند 43 ، 5 فروردین 44 ، 12 فروردین 44 ، مهر 44 ، 3 آبان 44 ، 30 آبان 44 ، فروردین 45 (دو مورد) ، 14 خرداد 49 ، 12 دی 56 ، 22 دی 56 ، 16 فروردین 57 ، 25 فروردین 57 ، 18 آذر 57 بخش دیگری از فعالیت آیت الله مصباح مدیریت بخش آموزش " موسسه در راه حق " بود که برای پاسخ گویی به شبهات مسیحیت تشکیل شده بود و پس از مدتی در پاسخ به مارکسیست ها و ماتریالیست ها نیز وارد عمل شد و در این بین تا پیروزی انقلاب آقای مصباح با سفرهایی به مصر ، سوریه و لبنان این بخش را توسط افراد جذب شده گسترش دادند. . . و موسسه در راه حق با برنامه های خوب و سازنده اش آنقدر مورد توجه امام بود که از بدو پیروزی انقلاب تا رحلتشان ، تمام هزینه های برنامه های آموزشی آنرا پرداخت می کردند . . . آیت الله مصباح در کنار شهید مطهری ، شهید باهنر و شهید بهشتی از پشتیبانان نهضت امام و افرادی بودند که بخش نرم افزاری نهضت را بعهده داشتند و حال چون همرزمانش و در روزگار فراقشان در مظلومیت و بی ادعایی در پی ادامه راه است . . . موضوع مطلب : شنبه 87 تیر 1 :: 12:22 صبح :: نویسنده : حسین و لا تَحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فی سبیلِ اللهِ اَمواتاً بَل اَحیاء عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون چند سالی بود که مومنین ولنجک درخواست کرده بودن چند شهید گمنام به محلشون بیاد اما اسفند 85 بالاخره با کمک دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی ، طوماری آماده شد و با بررسی اون در شورای کارشناسی تدفین شهدا ، با این پیشنهاد موافقت کردن و بلوار دانشجو ، بالاتر از البرز 2 ، جنب ساختمان جامعه مهندسین مشاور ایران انتخاب شد. شهدا مسیرشون رو به سمت این غار تغییر دادند تا در آنجا به دور از هر هیاهو آرام بگیرند و این غار کهف الشهدا نام گرفت. حضور سرزده و بی سر و صدای مقام معظم رهبری بر مزار این شهیدان گمنام در سحر روز جمعه 29 تیر که نماز شب و نماز صبح را در کهف الشهداء خوندن ابعاد ویژه ای به این موضوع داد و بازتاب خبری گسترده ای در رسانه های مکتوب و الکترونیکی داشت. جمعه 87 خرداد 24 :: 2:4 عصر :: نویسنده : حسین شناخت چراغی است که در پس تاریکی صحبت های سیاسیون و اظهار نظرهای این روزها میتواند حق را از باطل جدا کند . در شهر یزد مادرش قبل از تولد او خوابی شگفت انگیز می بیند ، در تعبیر آن خواب – که بدنیا آوردن قرآن بود- به پدرش می گویند:" خداوند به شما فرزندی عطا خواهد کرد که حامی قرآن خواهد بود." و محمد تقی در روز 17 ربیع الاول سال1353 ه.ق دیده به جهان گشود. محمد بعد از دوره ابتدایی ، به تحصیل علوم دینی پرداخت و در 17 سالگی برای تحصیل به همراه خانواده به نجف عزیمت کرد اما بعد از یکسال به علت مشکلات مالی و اینکه پدرش نتوانست شغلی مناسب در نجف پیدا کند به همراه خانواده به ایران بازگشتند و خانواده او در تهران ساکن شدند اما محمد در قم مشغول تحصیل شد. محمد هشت سال در درس آیت الله بروجردی و دو سال در درس آیت الله اراکی و هشت سال هم در درس فقه و اصول حضرت امام خمینی حضور داشت. پیشرفت او در فقه و اصول به قدری بود که در 23 سالگی که ازدواج کرد ، یک صاحب نظر بود و از 27 سالگی دیگر تقلید نکرد. در زمانی که او در مدرسه حجتیه قم اقامت داشت ، همسایه ای در کنار مدرسه زندگی میکرد که چهره ای نورانی و جذاب داشت و به مرور تقیدش به سحرخیزی و زیارت حضرت معصومه (س) و برنامه های عبادی روزانه محمد را به او جذب کرد و این مقدمه آشنایی محمد با آیت الله بهجت بود وکم کم او از مقام علمی و فقاهتی آیت الله بهجت با خبر شد و 15 سال از محضر ایشان استفاده کرد اما در این مدت کلاس ها منحصر به مسائل علمی و عبادی نبود . . . آیت الله العظمی بهجت مشوق اصلی آیت الله مصباح در پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی بودند به طوری که در کلاس به صورت های مختلف بیان می کردند که : در آن زمان آیت الله بهجت در ارتباط با مسایل سیاسی پیغام های خاصی را به حضرت امام خمینی می دادند که در یکی از موارد آیت الله مصباح و یکی دیگر از شاگردان این پیام را به امام رساندند. اما تنها این بزرگان اساتید آیت الله مصباح نبودند بلکه ایشان 14 سال از درس علامه طباطبایی سود جست و بعد از آن هم 10 سال در جلسات هفتگی ایشان حضور داشت . در این مدت علامه گاهی در نوشتن تفسیر المیزان از نظرات شاگرد خود استفاده می کرد و یکبار که با نظر مصباح قسمتی از تفسیر تغییر کرد در جمعی علامه فرمودند که " آقای مصباح هم در تفسیر ما شریک شده است". . . بعد از مدتی آقای مصباح دیگر به شاگرد خصوصی علامه تبدیل شده بود و حتی در تابستان ها هم که علامه به منطقه درکه تهران میامدند در خدمت ایشان حضور داشتند و علامه طباطبایی استاد اخلاق آقای مصباح درباره شاگرد خود فرمودند : موضوع مطلب : جمعه 87 خرداد 10 :: 1:40 عصر :: نویسنده : حسین The sky without stars, like sleep without dreams ,like song without music , like rose without smell , like face without smell ,like ...me without u No one can go back & make a new begining but enyone can start from now & make happy ending Patience with others is love , patience with self is hope , patience with god is faith ,som of god"s greatest gifts are unanswered prayers Fish said to water : you won"t see my tears , because i"m in the water. water replied but i can feel your tears because you are in my heart Do u know the relation between your two eyes? They blink together ,move together ,cry together ,see things together & sleep together. even thouth they never see each other...friendship should be just like that!! life is like hell without friends SMS Abbreviations For . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . 4 Late . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . L8 : - )) . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . Very happy : " - ( . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . Crying : - ? . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . Surprised/shocked موضوع مطلب : دوشنبه 87 اردیبهشت 30 :: 1:45 صبح :: نویسنده : حسین نخل های خاک آلود فدک هنوز از ستمی که بر تو روا داشته می گویند ، زندگی تو گواه مظلومیت همه دودمان هابیل است ، همچنانکه وجود تو گواه قدس و عصمت خدا بر زمینیان بود . . . تازیانه ای که بر پیکر نازنین تو فرو کوفتند ، تبری بود که بندگان بت به انتقام نابودی اصنام بر پیکر توحید ابراهیم فرود آوردند. هماره شرمسار باد دستی که بر گونه خداگون تو سیلی زد ، دریغا دل اگر در غم تو پاره شود شگفت نیست، چرا که شکستن پهلوی تو عظیمتر از شکستن دیوار کعبه بود ، و چون قامت استوار ترا به ستم بر خاک نشاندند دین از پای افتاد . . . با تمام دل بر تو می گرییم که نماد وحی بودی و ودیعه رحمت خدا بر آدمیان ، و چون ترا کشتند انسانیت بی مادر شد و خون هابیل از رگ حیات هر انسان در گستره تاریخ از نو جوشید و مظلومیت داغ زخمی شد بر جبین زندگی مومنان ، و حیات پژمرد و اوراق قرآن به تطاول طوفان پراکند ، و علی (ع) تنها ماند. . . و بشریت در گرداب فاجعه افتاد.. موضوع مطلب : آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها نویسندگان حسین (91)
صفحات وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 103
بازدید دیروز: 163
کل بازدیدها: 1685733
|
|