در اين گونه مباحث نيازي به منبع نيست.
نگه کن که گفتار گوينده چيست
چه حاجت بداني که گوينده کيست
لطفا دوستاني که در مباحث فيزيکي دستي دارند کمي با تامل به اين مسئله معراج بنگرند. علاوه بر اين که حرکت و مسافت طي شده قابل تامل هست نکته و نکات ظريفي هم در آن هست.
مثلا دکتر مرتضي رضوي در کتاب تبيين جهان و انسان فصلي گشوده به نام احاديث معراج و شکل جهان:
http://www.binesheno.com/Files/books.php?idVeiw=299&level=2&subid=299
احاديث معراج و شكل جهان
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ ، مدتي قبل از هجرت به معراج رفته است. خداوند براي نشان دادن چگونگي آسمانها و مشاهده عجايب جهان خلقت، پيامبرش را عروج داده بود.[1] معراج يكي از عقايد مسلم و ضروري عموم مسلمانان است، و به اصطلاح يك باور «اجتماعي» است كه همة امّت به آن معتقدند.
مسألة معراج نص صريح قرآن است[2] و آن قدر احاديث زياد و به اصطلاح «متواتر» در مورد اصل معراج و جزئيات آن وارد شده است كه به قول مرحوم علامة مجلسي «اگر همه آنها جمع شود يك كتاب بزرگي ميشود».[3] معلوم است كه معناي «كتاب بزرگ» كه نويسنده كتاب بحارالانوار بيان نموده، چيست. باز همو ميگويد: «گمان نميكنم در مورد هيچ كدام از اصول مذهب[4] به اندازة معراج حديث وارد شده باشد.»[5]
در اينجا نه از اصل معراج بحث خواهيم كرد و نه از اثبات يا محتوا و رهآورد اين سفر آسماني. اين مسائل مهم را به فصلهاي آينده يعني «معاد» و «جهان شناسي (2)» وا ميگذاريم.[6] آنچه كه در اينجا به موضوع سخن ما مربوط ميشود «قسمتهاي مكاني» اين مسافرت است. نتيجة مشخص شدن مسير اين سفر به وسيلة احاديث زيادي كه وارد شده است، ترسيمي از شكل جهان است. يعني تصوير جهان يكي از ثمرات و پيامهاي احاديث معراج است.
خلاصه شمارش منزلهايي كه در اين سفر طي شده است به قرار زير ميباشد:
مبدأ مسافرت: مكّه ـ منزل اوّل: بيت المقدس ـ منزل دوم: آسمان اول ـ منزل سوم: آسمان دوم ـ منزل چهارم: آسمان سوم ـ منزل پنجم: آسمان چهارم ـ منزل ششم: آسمان پنجم ـ منزل هفتم: آسمان ششم ـ منزل هشتم: آسمان هفتم كنار سدرة المنتهي.[7] يعني در اين سفر تا انتهاي جهان رفته است و آسمان هفتم انتهاي جهان است. بنابراين آن عده از محققين ما (يا بعضي از مفسرين ما) كه هفت آسمان را در اطراف كرةزمين ترسيم ميكنند، و يا عدهاي از علماي ما كه هفت آسمان را در درون منظومة شمسي تصوير ميكنند، و يا طرفداران فلسفة ارسطويي كه سخن از نُه فلك ميزنند و عدهاي از آنها نُه فلك را معادل هفت آسمان فرض ميكنند، بايد در نظريةشان تجديد نظر كنند.
و همچنين: احاديث معراج دقيقاً و مشروحاً مشخص ميكنند كه آسمانها چيزهاي صرفاً فرضي نيستند، بلكه واقعيت هستند و هر كدام از آنها عالَم و جهاني با مخلوقات مخصوص به خود ميباشد.
توضيح مشروحتر اين مسائل در فصل آينده خواهد آمد. ان شاء الله.
——————————————————————————–
[1]. امام سجّاد «ع» فرمود: ليريه ملكوت السموات و ما فيها من عجائب صنعه و بدائع خلقه… بحار ج 18 ص 347.
[2]. سبحان الّذي اسري بعبده ليلاً من المسجد الحرام الي المسجد الأقصي… ـ و لقد رآه نزلة اخري ـ عند سدرة المنتهي. ـ آية اوّل سورة اسري، و آيههاي 12 و 13 سورة نجم.
[3]. بحار ج 18 ص 291.
[4]. مراد علاّمه از «اصول مذهب» همان «اصول دين» است. زيرا تقسيم «اصول» به اصول دين و مذهب و اصطلاح اصول مذهب به معناي عدل و امامت، چيزي است كه بعدها رواج يافته و ظاهر «اصطلاح» بخود گرفته است. و نيز سياق عبارت و كلام علاّمه نشان ميدهد كه منظورش اصول دين است.
[5]. بحار: ج 18 ص 289.
[6]. براي اين بحث بهتر است كه دوباره به شكل نماديني كه در صفحههاي قبل براي نشان دادن ترسيمي از جهان، نقاشي شده است، نگاه كنيد.
[7]. براي پرهيز از پيچيده شدن بحث از موضوع «سدرة المنتهي» فعلاً صرف نظر ميشود.