• وبلاگ : ... حبل المتين ...
  • يادداشت : بقيع فرياد خاموش تشيع ...
  • نظرات : 4 خصوصي ، 19 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام
    من اولين بار بود که در اين باره مطلب ميخوندم. واقعا متاسف شدم از اينکه همچين واقعه عظيمي اتفاق افتاده و جهان اسلام و دردناک تر از اون، جهان تشييع سکوت کرده!!!
    ممنونم که اين مطلبو تو وبلاگتون گذاشتيد
    شايد اين حداقل کاري باشه که مي تونيم انجام بديم
    اللهم عجل لوليک الفرج

    باسلام وتقديم احترام

    ازسايت شما استفاده كردم

    مطالب جالبي دارد موفق باشيد

    ضمنًا آدرس كتابهاي موبايلي خودم را دراختيارتان ميگذارم

    تادراختياربازديدكنندگانتان بگذاريد

    جهة اعتلاي فرهنگ اسلامي وشيعي استفاده ازكتابها رايگان است

    http://www.hodablog.net/category/mobile-books/

    سايت ما

    http://www.hodablog.net/

    ايميل ما

    hodarayaneh@gmail.com

    + اعظ 

    به نام خدا

    سلام

    مرسي من از اين موضوع خبري نداشتم. ممنونم كه اطلاع رساني مي كنيد

    ياحق

    سلام دوست عزيز انشالله هر چه زودتر بساط ظلم و ستم و تحجر و بي عدالتي از زمين محو شود. شا لينك مي شويد ... با تشكر سري هم به ما بزنيد.

    السلام!

    تا غروب جمعه پشت در خونمون نشستم!
    آخه من چشم انتظار پسر فاطمه(س) هستم!

    آقام مياد!

    يا علي!

    سلام دوست عزيز

    انشالله به زودي با دستاي پربرکت آقا امام زمان قشنگترين گنبد وبارگاه ساخته بشه.........

    التماس دعا

    ياعلي

    با سلام خدمت دوست گرامي
    بدينوسيله به اطلاع حضرتعالي مي رساند
    بلاخره مشکل سرور ما مرتفع شد و وب سايت اسلام در اروپا بعد از مدتي توقف مجددا بروز شده است.
    از حضرتعالي دعوت مي نمايم که مجددا از وب سايت خودتان اسلام در اروپا بازديد نموده و با بذل نظرات خود ما را به ادامه راه دلگرم و رهنمون سازيد.
    با تشکر ارش وزيري
    مدير وب سايت اسلام در اروپا

    (( اخرين عناوين وب سايت ))

    مسجد شيشه اي آلمان جايزه برترين معماري را به خود اختصاص داد
    حمايت دادگستري دانمارك از موهنان به پيامبر(ص)
    اسقف كليساي كانتربري تأكيدكرد ، همكاري مسيحيان و مسلمانان براي ايجاد نظام گردش مالي
    برگزاري ششمين گردهم‌آيي مسلمانان جنوب فرانسه
    مدير مركز پژوهش‌هاي ژئوپوليتيك فرانسه:مؤسسه‌هاي غربي هم‌پيمان با صهيونيست مانع ارايه تصوير حقيقي اسلام هستند
    اجراي طرح آشنايي با آموزه‌هاي اسلامي در اتريش
    به دنبال افزايش گرايش جوانان غربي به اسلام ، افزايش هجمه به اعتقادات مسلمانان در غرب صورت گرفت

    + سهغشا 

    سلام دوست خوبم

    انشالله قسمت بشه بريم از نزديک زيارت .

    التماس دعا

    با مطلب-آشناي ملكوتيان- به روز هستم.

    الهم عجل لوليک الفرج

    سلام دوست عزيز

    با تشکر از وبلوگ زيباتون

    با اجازه تون شما رو لينک کردم.اگه شما هم افتخار دوستي بدين.خوشحال ميشم.

    وبلوگمم به روزه.

    در پناه حق باشيد.

    يا علي

    + غريبه 313 

    حسين آمد كنار اكبرش با قلب محزون...ديد جسمش اربا اربا، مو پريشان در يم خون

    اكبرش را در بغل بگرفته و ميگفت با خود..."لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون"

    21 مهر سالروز تقارن هجري شمسي واقعه ي عاشورا تسليت باد

    سلام

    به روزم

    يا علي مدد

    + غريبه 313 

    هرچه مي‌خواهم تو را فرياد کنم نمي‌شود. چرا؟
    بغضي مزمن در گلويم بيداد مي‌کند و توان سربرآوردن ندارد.
    دل سنگين است و دست سنگين.
    نه دست مي‌گردد براي نوشتن،
    نه دل مي‌شکند،
    و نه اشک جاري مي‌شود.
    اين چه سري ست مکتوم در اين ويرانه بهشت مدينه؟
    پيش از اين اينگونه نبود اينجا.
    بهشتي بود براي خود.
    سپيد و عطرآگين.
    پيش از اين اينجا گنبدي بود و بارگاهي،
    صحني و سرايي...
    براي زائران دستگيره اي و ضريحي،
    براي از پاي افتادگان سايه باني و سايه‌اي...
    ليک اينک...
    تا چشم مي نگرد دشتستاني مي‌بيند بي آب و آبادي.
    بي سايه و سايه بان
    و تو متحير که جز چندگامي با اين چهارگوهر ناب وپاک خداوندگاري فاصله نداري و از نزديک‌ترين فاصله مي تواني قدومشان را بوسه باران کني.
    ناگاه بي اختيار خم مي‌شوي تا به پايشان افتي.
    بر خاک مي‌افتي و اشک مي‌باري.
    اما سوزش دردي و فرياد وحشتي تو را ناگاه فرسنگ‌ها عقب مي‌راند.
    ...
    آسمان ديگر براي مدينه تاريک شده است.
    زمين در سکوتي وهمناک فرو رفته و خفته... گويا هواي بيداري در سر ندارد.
    چه اندازه خاموش است و چقدر مسکوت.
    امان از اين بهشت ويرانه،
    بهشت مدفون،
    بهشت اسير.
    آسمان اينجا ابري و گرفته است.
    هوا مه‌آلود.
    آدميان غبار آلود.
    زنجير بر قلب و قفل بر لب گمان مي‌کنند زندگي همين است.
    اينان بهشت پيش رويشان را گم کرده اند.
    بادي مي‌وزد بر مزار اهل بيت مظلوم مدينه.
    گرد و خاکي برپا مي‌شود و به سوي آسمان مي‌رود.
    بغض آسمان مي شکند.
    آسمان مي‌گريد.
    گوييا اشک رسول است که بر سر بقيع مي‌ريزد.
    گنبد خضرا مي‌گريد.
    اشک رسول به رسالت آسمان بر بقيع مي‌ريزد.
    کبوتري خسته از سنگي به روي سنگ ديگر مي‌پرد و خاک‌ها را با پاي خود براي يافتن دانه‌اي ارزن مي‌پراکند.
    کبوتر مسافر مسافت زيادي را آمده است.
    خسته است.
    بي‌قرار است.
    گنبدي نيست که بر آن بنشيند و خستگي بدر کند.
    آبي نيست.
    آسايشي نيست.
    سايه اي نيست.
    کبوتر چقدر خسته است.
    آستين بر دندان گرفته‌اي و مي‌گريي.
    بر سر ويران سراي اينجا اشک ريختن و مويه کردن سندي بر شرک مسلم توست.
    محبت در اين سرا جرمي‌ست نا بخشودني.
    دل تو پر شده از فرياد و فغان.
    پناهگاهي نيست براي اشک‌هايت.
    مجسمه‌ي مظلوميت اهل بيت در بقيع با تيشه‌ي سياه پيروان عبدالوهاب اينجا شکل گرفته و تو از پشت اين حصار بسته بر اين تجسم اشک مي‌باري اما در حفاظ مستور دل.
    بقيع، اسير شده در چنگال کرکسان و حتي اجازه‌ي ملاقاتي نيز نيست.
    تنها از دور به آرامي مي توان نگاهي کرد.
    سري تکان داد
    دستي بلند کرد...
    بغض را بايد فرو داد.
    اشک را بايد فرو خورد.
    هيچ نبايد گفت که حتي برگ‌هاي سبز شده از اشک تو را نيز زير پا له مي‌کنند به همان شيوه که گنبد و بارگاه را زير چکمه‌هاشان خرد و نابود کردند.
    هشتاد سال مي‌گذرد از آن زمان.
    همان زمان که در مقابل ديدگان گنبد سبز، لرزه بر اندام سپيد رنگ بقيع زدند و آن را ظالمانه درهم شکستند.
    اولين تيشه که بر پيکره‌ي بقيع مي‌نشيند، صدايي محزون از عرش، زمين و آسمان را مي‌لرزاند.
    اين صدا... چقدر آشناست.
    چقدر محزون است...
    چقدر غريب است...
    اين صدا...
    انگار صداي زهراست.
    انگار تکرار خاطره‌ي تازيانه و مسمار و درب سوخته است.
    اين صدا،
    صداي شکستن پهلوي فاطمه است.
    بقيع با نام اسلام به مخروبه اي تبديل مي‌شود.
    بهشتي که زير خروارها خاک دفن است.
    هشتاد سال از دفن بهشت گذشته است.
    ديگر عادت کرده ايم به زيارت اين بهشت خيالي...
    عادت کرده‌ايم که ديگر مشتي خاک را به جاي گنبدي بر کشيده بر افلاک نظاره کنيم و بگرييم.
    عادت کرده‌ايم دم نزنيم و حتي براي خون دلي که از ديده جاري مي‌شود نيز تاوان پس دهيم.
    گورستان بودن اين سرزمين براي همگان شده يک عادت.
    هيچ حرف و حديثي نيست.
    هيچ گله و شکايتي نه.
    هيچ حرفي از سقيفه نمي‌رود.
    بقيع مظلوم و تنهاست.
    هنگامه‌ي غروب غير از چند کبوتر آواره بر بستر آن خاک پاک هيچ نمي‌بيني.
    تازيانه‌هاي استعمار همچنان با نام وهابيت بر دوش شيعه ضربه مي‌زند.
    از بقيع چيزي به جاي نمانده جز يک ياد.
    يادي غريب از پس پنجره‌هاي ديوار آجري مدينه.
    دل من...
    در بقيع جا مانده است و منتظر.
    منتظر آنکه بايد بيايد و به شمشيرش زنجير از پاي او بردارد و آزادش سازد.
    منتظر آنکه بيايد و او را از زير خروارها خاک بيرون آورد و بر فراز آسمان‌ها افراشته سازد و پرچمش بلند دارد.
    منتظر آنکه بيايد و آسمان مه آلود و ابري مدينه را به گرماي آفتاب سان خود روشن و نوراني سازد.
    به بغض هاي دفن شده در گلو اجازه‌ي رهايي دهد و کرکسان را به دام قهر خويش گرد آورد
    اي کاش زودتر‌ بيايد

    سلام

    جالب بود خدا به شما خير بده.اگه بقيع مشرف شدي خوشا بحالت اگه نه خدا رو به ائمه بقيع قسم ميدم كه توفيق زيارتش رو نصيبت كنه.

       1   2      >