... حبل المتین ...
پنج شنبه 86 اسفند 9 :: 10:33 صبح :: نویسنده : محمدحسن
اربعین آمد و اشکم ز بصر می آید گویا زینب محزون ز صفر می آید
فطرت عالم بر حب حسین و ولایت او شهادت می دهد و آن پیمان ازلی – اَلَستُ بِرَبِکُم قالوآ بَلی –عهدی است که خلقت از بنی آدم بر حب حسین و یاری او ستانده است. «خون» با حسین پیمان «ریختن» بسته است ، «سر» با حسین پیمان «باختن». دل تو عرصه ی ازلی خلقت است. گوش کن چه خوش ترنمی دارد در تپیدن :حسین،حسین حسین، نمی تپد ، بل حسین، حسین می کند.
دستم را بر روی قبر بگذار! چون چنین کردم بر روی قبر از هوش رفت . من آبق بر روی جابر پاشیدم تا به هوش آمد، آنگاه 3 مرتبه گفت : یا حسین ! سپس گفت : «حبیبٌ لا یُجیب حَبیبَه!» و بعد اضافه کرد : «چه تمنای جواب داری که حسین در خون خود آغشته شد و بین سر و بدنش جدایی افتاده است»و گفت:«من گواهی می دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند بزرگ مومنین باشی، تو فرزند فاطمه سیده بانوانی، و چرا چنین نباشد که دست سید المرسلین تو را غذا داد و در دامن پرهیزگاران پرورش یافتی و از پستان ایمان شیر خوردی و پاک زیستی و پاک از دنیا رفتی و دلهای مومنان را از فراق خود اندوهگین کردی . پس سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طریقه رفتی که برادرت یحیی بن زکریا شهید گشت»...
و اضافه نمود :« به آن خدایی که پیامبر (ص) را به حق مبعوث کرد ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شده اید، شریک هستیم » عطیه می گوید : به جابر گفتم : ما کاری نکردیم! اینان شهید شده اند. گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمودند : « هر که گروهی را دوست داشته باشد با همان محشور می گردد، هر که عمل جماعتی را دوست داشته باشد در عمل آنها شریک خواهد بود» التماس دعا موضوع مطلب : اربعین آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها نویسندگان حسین (91)
صفحات وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 179
بازدید دیروز: 257
کل بازدیدها: 1686721
|
|