سفارش تبلیغ
صبا ویژن
... حبل المتین ...
جمعه 86 بهمن 19 :: 1:37 عصر ::  نویسنده : حسین

 

به دل گفتم که در این ماه می آید حبیبم       گذشت این ماه و در هجرانم ای دوست

 

 




موضوع مطلب :
جمعه 86 بهمن 19 :: 12:39 صبح ::  نویسنده : حسین

 

 از زحمات پلیس در ارشاد خانمهای بد پوشش تقدیر و تشکر می نماییم.

 

فکر می کنید این جملات کیه ، بچه حزب اللهی ها ، بسیجی ها یا مردم یه محله ؟
مجتمع تجاری تندیس چند تا پلاکارد با چنین مضمونی زده و از طرح پلیس در ارشاد خانمهای بد پوشش تشکر کرده ...
من با چند تا از دوستان از اونجا رد می شدم که این پلاکاردها باعث تعجبمون شد. نفهمیدیم  پاچه خواریه ، کسی می خواسته بیاد اونجا یا واقعاً بی ریا اینو نوشتن ... به ما هم ربطی نداره اما بعد از این همه انتقاد به پلیس و بحث های مختلف در مورد طرح جا داره من به نوبه خودم با توجه به اون چه تو محل دیدم از پلیس تشکر کنم.
انجام دادن کارهایی که همه به به ، چه چه بگن راحته اما گاهی نیاز میشه پلیس چنین اقداماتی بکنه که باید از جسارت سردار رادان در انجام این طرح تشکر کرد. اینم باید بدونیم که در اصل مطلب بعیده هیچ کسی با هر گرایشی مشکل داشته باشه ، فقط بحث سر روش انجام اونه که امیدواریم به خوبی انجام بشه .




موضوع مطلب :
جمعه 86 بهمن 19 :: 12:30 صبح ::  نویسنده : حسین

 

اینم بخش سوم از مطالب کتاب شیر و عقاب جیمز بیل امریکایی در مورد اوایل انقلاب

 

 

 

زمانیکه « ولادیمیر کوزیچکین » ، دیپلمات شوروی و عامل عمده «ک. گ. ب »در تهران ، در اواسط سال 1982 به انگلیس پناهنده شد و فهرستی از چندصد نفر جاسوس  شوروی در ایران را به مقامات انگلیسی ارائه داد. «جمهوری اسلامی »، صدای رسمی جمهوری اسلامی ایران ، در ماه سپتامبر حزب توده را به شدت مورد حمله قرار داد و به « چوب گذاشتن در چرخ انقلاب » متهم کرد. اطلاعات « کوزیچکین»  در اختیار مقامات ایرانی قرار گرفت و بیش از یک هزار نفر از اعضای حزب توده که بسیاری از آنها قبلاً تحت نظر بودند ، دستگیر شدند. از جمله دستگیر شدگان « نورالدین کیانوری » ، دبیر کل با نفوذ حزب توده بود که علناً اعتراف کرد: این حزب ،خائن و جاسوس شوروی در ایران بوده است.
انقلاب در هم کوبنده درایران ، سیاست گذاران آمریکایی را  تکان داد و گیج و مبهوت برجای گذاشت.
سیاست گذاران حرفه ای آمریکا در وزارت خانه خارجه و در جامعه روشنفکران فوراً تلاش برای تدوین سیاست جدیدی در قبال انقلاب را آغاز کردند. آنان با چند مانع بزرگ مواجه شدند. نخست آنکه آمریکا به شکل حیرت آوری در مورد ایران بی اطلاع بود. دولت ، بازیگران اصلی را نمی شناخت و حتی فاقد درک ابتدایی در مورد قوه جنبشی انقلاب بود. « هنری پرشت » ، مسئول امور ایران در وزارت ـ خارجه در برنامه مورخ 20 ژوئیه به  بروس لینگن ، کاردار سفارت آمریکا  در تهران نوشت: « به زبان ساده ما فاقد هر گونه اطلاعات سیاسی و حیاتی ، فهرست گروههای سیاسی یا تصویر دقیقی از حیات کنونی ایران به شکلی که به طورروزمره رشد می یابد ، هستیم. نادانی و بی اطلاعی از وقایع ایران در اینجا بسیار زیاد است. کار مطبوعات آمریکایی زیاد خوب نیست، اما با توجه به  در دسترس نبودن گزارشی از سفارت، مجبوریم به خبرنگاران بی تجربه اتکا کنیم. ».

                                                                            

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

جمعه 86 بهمن 19 :: 12:23 صبح ::  نویسنده : حسین

 

یه خبر به نام پارک ممنوع چند وقت پیش نوشته بودم که دیروز یه تکذیبیه اومد که نخیر سقوط مصالح دروغ نبوده و چاپ این آگهی ها به علت سقوط مصالح بوده تازه یه پرشیا رو هم کمی بی ریخت کرده بوده و برای جلوگیری از تکرار چنین حادثه ای صاحب ملک مجبور شده اینها رو بنویسه ...
قبول ، اما باعث ناراحتی و نگرانیه که ساختمان نوساز و تازه ساخته شده نمای آن بخواهد بریزد و یا فکر چنین مشکلاتی در اون نشده باشه ... نزدیک یکی دو ماه پیش هم که باد شدیدی در تهران اومد بخشی از نمای یه ساختمون که هنوز یه ساله نشده بود ، ریخت که نشون میده باید در اسکوپ کردن و اتصال نما و سازه دقت بیشتری بشه ...
امیدوارم با رعایت مسائل ایمنی چنین مواردی دیگر مشاهده نشه !




موضوع مطلب :
چهارشنبه 86 بهمن 17 :: 11:56 عصر ::  نویسنده : حسین

 

آخرین روزها بود که حاجی ها از مکه میومدن ، ما هم یه حاجی داشتیم و رفتیم به فرودگاه مهر آباد.

اونجا خیلی دقت کردم که چه حالی دارن و از اونجا چه جور برگشتن !

فکر میکنید اکثر حاجیا چه مشخصه ای داشتن ؟

هر کی دو ، سه تا ساک سنگین داشت و مشکل حمل ساک ها بود.

اونجا به این فکر افتادم کاش میشد ما ایرانی ها دلامونو به اندازه همین ساکها پر از عشق به خدا می کردیم و یه کم کمتر دنبال خرید و سوغات می رفتیم تا اون موقع اگر هر چه قدر هم دسته پر بودیم یه فوضولی مثل این حسین کاری به کارمون نداشت.

لحظات آخر که همه در حال رفتن بودن ، کارگرا داشتن چرخهایی که حاجیا ساکاشونو باش جابجا کرده بودنو برمی گردوندن و این عکسو گرفتم و خود گویای ماجراست. 

 




موضوع مطلب : کاروان, ساک, سوغات, مکه
<   <<   16   17   18   19   >   
درباره وبلاگ

نویسندگان
حسین (91)
صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 43
بازدید دیروز: 150
کل بازدیدها: 1649316



>