سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سه شنبه 87 اردیبهشت 24 :: 2:3 صبح ::  نویسنده : حسین

هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پرمغزی یافت نمی شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده "نسبیت " را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده اند.
این سخنان " آلبرت انیشتین" فیزیک دان بزرگ معاصر ماست.
انیشتین در آخرین رساله علمی خود با عنوان "Die Erklaurang" (به معنای بیانیه) که در سال 1954 در امریکا و به زبان آلمانی نوشت، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح داده و آن را کامل ترین و معقول ترین دانسته است.

آلبرت انیشتین

این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه انیشتین با مرحوم آیت الله بروجردی است، انیشتین در این رساله " نظریه نسبیت " خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از کتاب های شریف نهج البلاغه و بحارالانوار تطبیق داده و نوشته است که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پرمغزی یافت نمی شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده "نسبیت " را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده اند.
یکی از این احادیث حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل میکند که : "هنگام برخاستن از زمین ، لباس یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می خورد و آن ظرف واژگون میشود. اما پس از اینکه پیامبر از معراج جسمانی باز می گردد مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان ، هنوز آب در حال ریختن روی زمین است."
انیشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه "نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن مینویسد، انیشتین همچنین در این رساله"معاد جسمانی" را از راه فیزیکی اثبات می کند. او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول "نسبیت ماده و انرژی" می داند:
                                                                   E=M.C2       >>      M=E/C2                                                     
یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره می تواند عیناً به ماده تبدیل و زنده شود. انیشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و با لفظ "بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ " حسابی عزیز " یاد کرده است.
اصل نسخه این رساله اکنون به لحاظ مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن (بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی) سپرده شده و نگهداری می شود.
این رساله را پروفسور مهدوی (مقیم لندن ) ، با کمک یکی از اعضای شرکت اتومبیل سازی بنز و به بهای 3 میلیون دلار از یک عتیقه فروش یهودی خریداری کرد. دستخط انیشتین در تمامی این کتابچه از طریق خط شناسی رایانه ای چک شده و تایید گشته است.




موضوع مطلب :
پنج شنبه 87 اردیبهشت 19 :: 1:27 صبح ::  نویسنده : حسین

نام فلسطین در افکار عمومی جهان به خصوص دنیای اسلام همواره با مظلومیت ، محرومیت ، آوارگی، بی دفاعی، مقاومت و ... عجین شده است. نسل کشی و کشتار دسته جمعی مردم بی دفاع فلسطین توسط رژیم صهیونیستی از ابتدای اشغال (1948م) تاکنون ادامه داشته و بیش از نیم قرن است که زخمی عمیق بر پیکر این پاره ی تن جهان اسلام وارد آمده است.

این روزها در مورد نوار غزه و محاصره این قسمت از خاک فلسطین توسط اسرائیل حتماً زیاد شنیدید ، به نظرم خیلی برای ما مسلمونا مهمه که با شرایط اونجا آشنا باشیم و در نظر دارم کمی اوضاع اونجا رو برای شما ترسیم کنم.

نوار غزه در جنوب غربی فلسطین با وسعتی به اندازه یک سوم تهران و یک میلیون و پانصدهزار نفر جمعیت ، پرتراکم ترین نقطه دنیا به حساب میاد. در این ناحیه سه منطقه به نام های خان یونس ، غزه و رفح وجود داره که کاملاً تحت محاصره قرار گرفتن ولی سوال اینجاست که علت این محاصره چیه ؟ چرا با بخش های دیگه فلسطین کاری ندارن؟

حرکة المقاومة الاسلامیه 

با روی کار اومدن دولت حماس در تابستان سال 2007 میلادی تحریم گسترده این منطقه و بستن گذرگاه های این منطقه شروع شد. حماس از نام اختصاری " حرکة المقاومة الاسلامیه " است که یک جنبش مردمی  با رویکردی جهادی در فلسطین می باشد. حماس در سال 1987 اعلام موجودیت کرد و عقاید و مبانی اسلامی را اصل ثابت برای مبارزه گرفت و میشه این جنبش رو در امتداد جماعت اخوان المسلمین مصر بشمار بیاریم. حماس از جمله جنبش های اسلامیه که از آرمان انقلاب اسلامی ایران و تفکرات امام خمینی (ره) تاثیر یافته و بر خلاف جنبش فتح رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت نشناخته و با هدف آزادسازی تمامی سرزمین فلسطین و رهایی قدس شریف ، مصمم به ادامه جهاد است...

سه سال پیش اسماعیل هنیه با رای مردم به نخست وزیری فلسطین انتخاب شد اما امریکا و حکومت خودگردان تاب این دموکراسی را نداشتند و کارشکنی را شروع کردند و کمک های ارسالی را قطع کرده و در نهایت دولت وحدت ملی را منحل کردند و در این بین تلاش های حماس برای وحدت را از بین بردند و اسرائیل با مجهز کردن فتح به سلاح و ایجاد فتنه و کارشکنی بین فتح و حماس درگیری داخلی را بوجود آورد که نهایتاً فلسطین به دو منطقه تحت کنترل حماس و منطقه تحت کنترل فتح تقسیم شد.

حالا نوار غزه منطقه تحت کنترل حماس که بدلایل جغرافیایی رونق اقتصادی و کشاورزی نداشته و مایحتاج اون ازجمله آب ، برق ، آذوقه ، دارو ... از سایر سرزمین های اشغالی تامین میشد، تحت محاصره قرار گرفته و رژیم صهیونیستی برای شکستن مقاومت و حمایت از حماس با مجوزی که در کنفرانس آناپولیس گرفت ، قصد نسل کشی داره و این فراتر از فتنه ای است که برای ما ساختن و وظیفه ماست که غفلت نکنیم ، اونها رو فراموش نکنیم و فریاد مظلوم را شنیده و به یاریش بشتابیم ...

 الیس الصبح بقریب ؟




موضوع مطلب :
یکشنبه 87 اردیبهشت 8 :: 6:24 صبح ::  نویسنده : حسین

یک دانه گندم طلایی از تشت طلا گرانبهاتر

در حادثه های ناگهانی سالم زِ مریض مبتلا تر

آسوده مباش که بی نیازی

یک آنِ دگر پر از نیازی

آنجا که تو فرعون زمانی

در تیررس باد خزانی




موضوع مطلب :
یکشنبه 87 اردیبهشت 1 :: 7:54 عصر ::  نویسنده : حسین

با عرض سلام خدمت دوستان عزیزم...
حتماً متوجه شدید که چند وقتی بود که از ما و مطالبمون خبری نبود. خوشبختانه تو این مدت توفیق داشتیم بریم پابوس آقا امام رضا علیه السلام و جاتون خالی با محمدحسن کلی اونجا صفا کردیم ،اما ما بی معرفت نیستیم و اونجا به یاد شما هم بودیم و برای همه شما دعا کردیم.
یکی از دوستام می گفت شما یه استراحتی به امام ها بدین و هِی مزاحمشون نشین ، شما که تازه زیارت رفته بودین . . . اما اگه شما هم چنین نظری دارین باید بگم، ما حبل المتینی ها بدجوری به این ریسمان الهی اعتقاد داریم و اصلاً دوست نداریم از اونا دور بشیم به خاطرِ همینم از کوچکترین فرصتی که پیش بیاد برای تجدید بیعت خودمون با این بزرگواران استفاده می کنیم ، بگذریم...

و اما نکته ی جالب از این سفر ...
توی این چند دفعه ای که توفیق داشتیم برای عرض ادب به محضر امام برسیم در راه حرم موضوعی جالب نظرم رو به خودش جلب کرد. رفتگران(مأمورین زحمتکش شهرداری) مشهد در تمام 24 ساعت شبانه روز و در طول ایام سال از کلاه ایمنی در هنگام کار استفاده می کنن .در یک سال اخیر که تو سه فصل مختلف مشهد بودم، شاهد بودم که از گرمای تابستون تا سرمای زمستون این رفتگران عزیز حتی یکبار نیز کلاهشون تغییر نکرده و حتی اونو از سرشون هم بر نمی داشتند. حالا این سوال برام پیش اومد که کلاه ایمنی برای رفتگران چه ضرورتی داره؟ اونم توی این گرما و سرمای آزار دهنده..
نکنه از آسمونشون سنگ میاد؟شاید کلاس داره و  یاد مهندسا می افتن و  یا چیزایه دیگه...
ما عمرانی ها تو کارگاه در شرایطی که هر لحظه امکان سقوط مصالح و دستگاه ها وجود داره ، هر کاری می کنیم کارگرا رو متقاعد کنیم که از کلاه ایمنی استفاده کنن ، موفق نمیشیم ، ما که زبونمون مو درآورد اینقدر با این کارگرای ساختمونی سر و کله زدیم...

اول ایمنی بعد کار

بله باید از مدیریت شهرداری مشهد یاد بگیریم ، بپرسیم و ببینیم چی کار کرده که این عزیزان زحمتکش حتی یه لحظه هم این کلاه ها رو از سرشون جدا نمی کنن و اون رو جزیی از لباس کارشون می دونن.

نتیجه گیری اخلاقی که از این مطلب میشه گرفت:
اول ایمنی بعد کار ، اما خوبه تو هر کاری و شغلی از لباس مخصوص به اون استفاده بشه.




موضوع مطلب :
دوشنبه 87 فروردین 26 :: 11:0 عصر ::  نویسنده : حسین

 شهیدان زنده اند...

                                                                  پلاکتو بده می خوام برم کربلا
از روزی که شنیده بود یکی از فرماندهان عالی سپاه برای زیارت به کربلای معلا آمده ، در پوست خود نمیگنجد. می خواست خاطره ای را که سالها بر دل و روح او نقش بسته بود به صاحبانش بسپارد. با این فکر خود را به کربلا رساند و ملاقات با آن فرمانده را درخواست کرد. لحظات در انتظار ملاقات به سختی می گذشت. او از نیروی نظامی عراق در سالهای جنگ بود. ابتدا نتوانست اجازه ملاقات بگیرد. سرانجام وقتی به حضور فرمانده رسید از او پرسید : مرا می شناختی ؟
فرمانده پاسخ داد : بله ! شما ابوریاض از نظامیان سابق رژیم عراق و اکنون نیز جزء مردان سیاسی این کشور هستید. به همین سبب ملاقات با شما برای من سخت بود. ابوریاض گفت : اما من حرف سیاسی با شما ندارم. سالهاست که خاطره ای را در سینه دارم و انتظار چنین روزی را می کشیدم تا با گفتن آن دِین خویش را ادا نمایم. و این گونه خاطره اش را آغاز کرد : در جبهه های جنگ جنوب دقیقاً در مقابل شما در حال جنگ بودم که با خبری از پشت جبهه مرا به دژبانی فرا خواندند. وقتی با نگرانی در جلوی فرمانده خود حاضر شدم ، او خبر کشته شدن پسرم را در جنگ به من داد. وقتی در سردخانه حاضر شدم کارت و پلاک فرزندم را به دستم دادند. آنها دقیقا مربوط به پسرم بود اما وقتی کفن را کنار زدم با تعجب همراه با خوشحالی گفتم : اشتباه شده! این فرزند من نیست. افسر ارشدی که مامور تحویل جسد فرزندم بود، به جای تعجب یا خوشحالی با عصبانیت گفت :این چه خرفی است که میزنی ، کارت و پلاک قبلاً چک و صحت آنها بررسی شده است.
وقتی بیشتر مقاومت کردم، برخورد آنها نگران کننده تر شد. آنها مرا مجبور کردند تا جسد را به بغداد انتقال دهم و او را دفن کنم. رسم ما شیعیان عراق این بود که جسد را بالای ماشین گذاشته و آنرا تا قبرستان محل زندگیمان حمل میکردیم. من نیز چنین کردم. اما وقتی به کربلا رسیدم،                    

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
درباره وبلاگ

نویسندگان
 ()
صفحات وبلاگ
لوگو

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 88
بازدید دیروز: 199
کل بازدیدها: 1646459




>